جدول جو
جدول جو

معنی بن رویه - جستجوی لغت در جدول جو

بن رویه
(بُ یَ)
دهی از دهستان کوهمره سرخی است که در بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع است، و 104 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادرویه
تصویر بادرویه
بادرنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، ترنگان، ترنجان، بادرونه، بادرنجبویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک رویه
تصویر یک رویه
ویژگی کسی یا چیزی که یک رو دارد، کنایه از بالکل، کلاً، همگی
کنایه از یک سره، کنایه از متفقاً، به اتفاق، کنایه از ساده، بی ریا، کنایه از صریح، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
(بَ یَ / یِ)
این کلمه را مؤلف در متنی معتبر دیده اند که معادل (شزر) به کار رفته است بمعنی باژگونه و چپار تافتن ریسمان در مقابل فرورویه تافتن آن که ترجمه یسر است. (یادداشت بخط مؤلف). صاحب منتهی الارب آرد: شزر الحبل، بازگونه تافت رسن را یا از چپ تاب داد. (منتهی الارب). مقابل یسر، فرو رویه تافتن به اینکه دست راست را به سوی خود درکشی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَ/ یِ)
که رویه ندارد. رجوع به رویه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ وی یَ / یِ)
مرکّب از: بی + رویّه، بی اندیشه و فکر. ناسگالیده. بی تفکر. رجوع به رویّه شود، بی خوف و خدانترس، که در آن امان و امنیت نیست. رجوع به زینهار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی رویی
تصویر بی رویی
پرروئی، بیشرمی، بی حیائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادرویه
تصویر بادرویه
بادرنجبویه
فرهنگ لغت هوشیار
صمیمی بی نفاق: یک رویه دوستم من و کم حرص مادحم هم راست در خلاام و هم پاک در ملا. (مسعودسعد)، متفق بی خلاف: چه ظالمان مکار چون هم پشت شوند و دست در دست دهند و یک رویه قصد کسی کنند زود ظفر یابند، صریح نص بی تاویل: وزبهر آنک رسول (علیه السلام) میانجی بود میان عالم لطیف و میان عالم کثیف که سخن او از خدای بخلق یک رویه نشایست بودن بهریرا ازاو محکم واجب آمد، پشت وروی یکی مقابل دو رویه: اطلس یکرویه. صمیمی و یکرو شدن، سر و صورت گرفتن منظم گشتن، متفق شدن بی خلاف گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی سویه
تصویر بی سویه
بی طرف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بن مایه
تصویر بن مایه
منبع، مرجع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بن جویی
تصویر بن جویی
اکتناه
فرهنگ واژه فارسی سره
بی قاعده، بی شیوه
متضاد: نظام مند، بی حساب، بی حساب و کتاب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
مع الرّوح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
Spiritedly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
avec énergie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
энергично
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
जोश से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
جوش کے ساتھ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
উদ্যমের সাথে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
kwa nguvu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
enerjiyle
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
힘차게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
精力的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
בצורה נמרצת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
อย่างมีพลัง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
dengan semangat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
voller Energie
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
energiek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
con energía
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
con energia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
com energia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
精力充沛地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
енергійно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
energicznie
دیکشنری فارسی به لهستانی